بودجه ریزی و برنامه، امری تازه و نورس نیست، که یک عده نوکیسه و کراواتی، بخواهند بما یاد بدهند. ایران امپرا توری 15هزار ساله دارد. و تا کنون بودجه و برنامه هم داشته، از همه مهمتر، خداوند است که سازمان برنامه هم دارد! خام اندیشانی که از گاوچرانی، به کاخ ریاست راه پیدا کرده اند، هرگز نمی توانند بودجه ریزی را به ما یاد بدهند. چون عمرشان به تکرار پذیری، و تجربه پذیری قد نمی دهد. بدتر از انها کسانی هستند که: هر نوع پیشرفت ایران را نادیده می گیرند و هنوز هم، می گویند ایران کشوری توسعه نیافته است! و باید اصول توسعه را از غربی ها یاد بگیرد، آن را بپذیرد و اجرا کند! واقعا وقتی خانه اندیشه ورزی، چنین کسانی را داور! انتخاب می کند معلوم است که: اصلا قصد اندیشه ورزی ندارند. بلکه می خواهند همچنان، به ادبیات ترجمه بپردازند و: تقلید صد درصد از برنامه ریزی غربی. آنها فکر می کنند 15هزار تمدن ایرانی، با آب دهن اداره می شده! می گویند روزی :مظفرالدین شاه برای ابطال نظریه بودجه غربی ، هرکس بودجه می خواست، یک تف به کف دستش می انداخت. ناصرالدین شاه که اصلا قبول نمی کرد. لذا مردم ضرب المثل درست کردند که: یک تف هم به کف دست ما نیانداخت! بودجه را میتوان معادل حسابداری ملی! یا خزانه داری یا مدیرت مالی ملی! گرفت که حرام است. مثلا می گویند اولین کسی که حسابداری را بعد از اسلام، به رسمیت شناخت، حجاج ابن یوسف ثقفی بود! او که شیعه ها را دسته جمعی می کشت! و این نشان می دهد خزانه داری و حسابداری، برای از بین بردن شیعه هست. زیرا اساس شیعه برمبنای: بودجه توده ای ، و اساس ظالمان برمبنای بودجه متمرکز است. در واقع تنها دموکراسی واقعی و ازادی اصیل، در احکام اسلامی است. چرا که سانترالیزم در ان وجود ندارد. و کسی بر دیگری برتری جویی نمی کند. و همه 8میلیارد مردم ،جهان از یک پدر و مادر هستند. همه دارای حقوق مساوی. و کار ها هم، به همه مردم سپرده شده است. اما دموکراسی غربی، دست و پای انسانها را می بندد. و می گوید حالا آزاد هستی! زیرا مهمترین اصل در غرب و عالم ماده پرستان، اقتصاد و خورد و خوراک است. و آنهم براساس ارزش پولی: ارزیابی و تقسیم می شود: یعنی هرکس پول داشته باشد زندگی می کند، ولی کسی که نداشته باشد، باید بمیرد.(قانون تنازع بقا یا همان تعارض منافع) با این مبانی و تئوری های آن،دولت باید تمرکز داشته باشد، همه پولها دست دولت باشد. آنگاه دولت به کسانی که می خواهد زنده بمانند، به اندازه بخور و نمیر اجازه داشتن پول را بدهد. قبلا گفتیم دولت غیر اسلامی، فرقش با ملت این است که: ملت خزانه را پر باید بکند، و دولت آن را خالی کند. البته در دولت سرمایه داری، سرمایه دار این کار را می کند. با مکانیزم نامرئی مانند: کاهش دستمزد و یا حداقل دستمزد، تمام ثروتها را نزد خود، نگه می دارد. در حالیکه اسلام هر گونه جمع اوری نقد، مسکوکات و املاک را توسط: هر نهاد یا فردی حرام می داند. و باید هرچه در خزانه هست، بدون فوت وقت بین مردم به طور مساوی تقسیم شود. درواقع خزانه دولت اسلامی، مردم هستند: نه گاوصندوق ها.هر سرپرست خانوار، یک خزانه دار و برنامه ریز هست. لذا پول و نقدینگی باید: به سرپرست خانوار داده شود. او قیم فرزندان خود هست. اما در سرمایه داری ، سرمایه دار یا دولت، قیم مردم هستند. می گویند پولها را به ما بدهید، تا ما به نمایندگی مردم هزینه کنیم. درواقع می گویند: مردم عقل معاش ندارند، اگر بین آنها توزیع کنیم، مثلا کار های عمرانی انجام نمی شود. سیستم الهی هم یک سیستم توده ای، یا کلکتیو است: یعنی خزائن نزد خدا هست. و خدا به هرکس که دلش می خواهد می دهد. و این خواستن، هم به خدا برمی گردد. و هم به مردم. یعنی کسی که دعا کند، دعایش مستجاب می شود. آنقدر این سیستم مردمی هست که: می گویند: ملک رزق(میکائیل) سربازانی دارد که: آنها وظیفه دارند یک قطره باران را، حفاظت و هدایت کند تا به یک مورچه، یا گیاه و یا انسان مورد نظر برساند.